نمیدانم از چه بنویسم اما ...
گوش کن : صدای قدم هایش : زمین را به تعظیم وادار میکند ..
گوش کن : صلابتِ مردانه اش را در طنینِ قدم هایش :
گوش کن : از هر تکه از زمین که عبور می کند : زمین تکریم میکند برایش ..
گوش کن : از هر کوچه ای که عبور می کند : صدای لبخند کودکانش : آرام میکند قلبش را ..
گوش کن :
به گمانم کمی خسته شده :
کمی می نشیند بر درِ خانه ای :
دعـــــــــایی می خواند ..
وقتی برای استراحت به گوشه ای تکیه می دهد :
زمین آرام میگیرد از اشتیاقِ قدم هایش ..
علی ست دیگر ..
نیــــــــــــــــــــــمه شب ها :
مســـــــافر کوچه های زمین است :
میـــــــــــــــــرود مــــــــی گردد :
پیــــــــــــدا می کند می بخشـــــــــد :
آرام میـــــــــــــــــــــــــــــــــــــگیرد ..
ببین : کیسه ای بر شانه دارد : با این کیسه :
عشق می بخشد به کودکان بدون بابای زمین ..
علی ست دیگر ...
دستانش را ببین :
نمیدانم باز هم چاه میکنده در زمین ...؟
دلش ، حوصله اش ، خاطرش :
از اهل زمین کمی گرفته است : چقدر علی غریب مانده در زمین ..
می بینی : نگاهش دلتنگ تر از نگاه خداست :
علــــــــــی باید برود :
قراری عاشــــــقانه دارد با خدا : چند شبِ دیگر ..
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا :
علــــــــــــــــــــــــــی را صدا می زند :
علـــــــــــــــــــی بیـــــــــــــــــــــــــــا ...
بـــــس است دلسوزی ات برای اهل زمین :
کمی به آســـــــــــــــــــــــــمان ها بیا :
دلم برایت تنگ شده ..
هر چند : از روزی که فاطمه رفت :
دلش :
لبریز از غصه شد :
خدا علی را دلتنگ دید و صدایش کرد ..
امــــــــــــــــــــــا ..
مولای من : مهدی جان :
خدا نکند :
روزی بیاید و خدا ترا بخواند ... :
و صدا بزند :
مهــــــــــــــدی بیــــــــــــا ...
بخوانــــــــــــــــــــــد :
" اما برای ظهور "
نه برای خلاص شدنت از اهل زمین ..
بخواند ترا :
اما برای نجاتِ من از این آخرالزمانه بی تو ..
**" دلتنگم : خدایا : "**
مولای من : این رمضان هنوز هم میهمانِ دورانِ غیبت است در هستی ..
خدایا مولایم را بخوان اما برای اذنِ ظهورش :
برای آمدنش ..
سحرهای رمضان چشم براه تو هستم آقا...
امضا : آسمان
نظرات شما عزیزان: